کد مطلب:298665 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

جلوگیری زینب از قتل امام


زینب (ع) كه چنان دید از جا برخاست و دستهای خود را حلقه وار به گردن امام سجاد (ع) انداخت و گفت:

«یا ابن زید حسبك من دمائنا... و الله لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه»

(ای پسر زیاد این اندازه خون كه از ما ریخته ای تو را بس است... به خدا سوگند من از او جدا نخواهم شد تا اگر او را بكشی مرا هم با او به قتل رسانی!)

پسر زیاد لختی به آن منظره ی رقتبار نگاه كرد و گفت:

پیوند خویش عجیب است به خدا سوگند این زن را چنان دیدم كه براستی حاضر است (برای حفظ جان برادرزاده اش) با او كشته شود!

آن گاه دستور داد زین العابدین (ع) را رها كنند و از قتل آن حضرت صرفنظر كرد... و بدین ترتیب زینب (ع) برای چندمین بار جان امام (ع) را حفظ كرد و خود را سپر


او قرار داد.

و در نقل دیگری است كه امام (ع) به حضرت زینب فرمود:

«اسكتی یا عمتی حتی اكلمه»!

(عمه جان خاموش باش تا من جوابش را بگویم!)

آن گاه پسر زیاد را مخاطب ساخته فرمود:

«ابا القتل تهددنی؟ اما علمت ان القتل لنا عاده و كرامتنا الشهاده»!!

(آیا به قتل مرا تهدید می كنی؟ مگر نمی دانی كه عادت و روش ما كشته شدن (در راه حق و فضیلت) است و شهادت افتخار ماست؟!)